تنهایی...
تنهایی مانند خورشیدی در قطب است که گرما میدهد اما گرمایش سرمای قطب را از وجود زمین نمیزداید... تنهایی مشعلی بی شعله است... تنهایی چراعی است بی نور و غروبی بی طلوع و یا درختی بی ثمر و یا قلبی بی تپش... چگونه تنهایی را وصف کنم...؟
به من بگو که چگونه رفع تنهایی کنم...؟
دوستت دارم تا زمانی که عشق در وجودم نجوا میکند... خالصانه احساساتم را نثارت میکنم تا زمانی که قلبم میتپد همیشه یادت میکنم و به انتظارت هستم...
زمانی سر به سجاده میگذارم که تو معشوقه ام باشی... موقعی آرام میگیرم که تو در کنارم باشی... لحظه ای شاد میگردم که تو در اوج خوشحالی پرواز نمایی... زمانی لبخند میزنم که شادی را در چشمان تو ببینم و زمانی جان تازه میگیرم که تو با آمدنت پرده ی تنهایی مرا پاره نمایی و انیس و مونس روحم گردی...
با تمام احساسم میگویم دوستت دارم...