اشک آتشین...
از فراقت ای فروغ حان سراپا سوختم...
رفت از دستم عنان صبر و یکجا سوختم...
ای سرو جانم فدای لحظه ی دیدار تو...
تا نهادم در مسیر عشق تو پا سوختم...
گر چه هر شب ز اختر اشکم فروغی دیده شد...
لیک از هجر رخت ای ماه سیما سوختم...
من که بودم گرد خورشید رخت چون ماه ذره ای...
از شرار جلوه ات پروانه آسا سوختم...
تازه قطره قطره اشک دیده دریا ساختم...
در کف این بحر گهرزا سوختم...