دست خودم نیست...
اگر میبینی عاشق تو هستم، دیوانه ی تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای...
به خدا بدان که این دست خودم نیست...
اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است، و دستانم سرد است و اگر میبینی همه ی لحظه های دور از تو بودن این همه سخت و پر از غم و غصه است...
بدان که این دست خودم نیست...
دست خودم نیست که همه ی لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو میباشم...
دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارات باشم، دستانت را بگیرم، بر لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش بگیرم...
به خدا دست خودم نیست که هر شب بر آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم...
دست خودم نیست که هر سحرگته به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره دداسته باشی...