امشب به یاد عاشقی یادی ز یاران می کنم...
در غربتی تاریک و سرد، از غم حکایت می کنم...
امشب وجودم خسته است از سردی دل های سرد...
آیا تو هم در یاد من هستی در این شب های سرد...
عمر من در عشق خوبان سر رسید...
موی من از ناز خوبان شد سفید...
ناز کردن بر من از دیوانگی ست...
صید من چون صید مرغ خانگی است...
من چه دارم کز تو پنهانش کنم...؟
جان تقاضا کن که قربانش کنم...