عشق را نمی شناسم، لیک میدانم آنچه در صداقت موج می زند
نسیمی است از کوی عشاق...
تو را نمی شناسم، لیک میدانم، آنچه در وجود توست
ستاره ای است از کهکشان محبت...
امشب از درد سرشارم...
قلبم شوقی برای تپیدن ندارد...
نفسم توان دمیدن ندارد...
اما شاید فردا زمانی باشد...
برای تپیدن قلب ها...
شاید امشب ستاره ها ما را دعا کردند...
شاید فردا میعادگاه عشق باشد...
سلام همسر مهربونم
الهی من قربونت برم چه ناز درستش کردی
آره عزیز دلم اینا حرفای دلمه وقتایی که دلم میخواست باشی و نبودی وقتایی که دلم میخواست دستم تو دستت باشه و با نگاهت آروم شم ولی از هم دور بودیم دلم می خواست بودی و ساعت ها باهات حرف میزدم ولی وقتی نبودی حرفایی که تو دلم شعله میکشد تو دفترم نوشتم خیلی وقتا همراه با نوشتن گریه میکردم آخه دلم خیلی برات تنگ میشد ولی به امید اینکه یه روزی میای پیشم و با دستای خودم دفترم رو تقدیمت میکنم آروم میشدم درسته ازم دوری ولی همیشه تو قلبمی نمیدونم چطور بگم دوستت دارم...
عاشقانه دوست دارم همسر نازنینم
الهی خانمت فدات شه بازم دلم واست تنگ شده کاش کنارت بودم
میمیرم برات
مواظب خودت باش بهترینم